دلنوشته ها

دلنوشته ها

دلنوشته ها

دلنوشته ها

چه دلی دارد بهار !!!

بهار با همه زیبایش مرا به میانسالی یه قدم نزدیک تر می کند ...

نزدیک عید که می شه دلم می گیره ، گذشته از هیاهوی خرید عید و مهمونی ها و مسافرت ها که چند سالی هست که اصلا مزه نمی ده این چهار شنبه سوری واقعا یه معضلی شده که بهتره در موردش اینجا صحبت نکنیم . 

امروز دلم گرفته .

یاد بچگی ها به خیر همش دغدغه هامون همین شعر بود : 

عید آمد و ما لختیم

صد بار به بابا گفتیم

آخه لباس می خوایم لباس نداریم ... 

ولی حالا چند هفته است که لباس هامون رو خریدیم ولی اصلا شور و شوق ندارم حتی یه بار دیگه نگاش کنم ، کلافم که عید چطوری تموم می شه ، فکر کنم خیلی حوصله ام سر بره .نمی دونم فقط من اینطوریم یا همه حال و هواشون اینه؟!

با یه اثر کوتاه از خودم در خدمتتون هستم . با همه کاستی هاش مثل همیشه دوست دارم صادقانه انتقاد کنید . 

صدای پا می آید

یکی برای همه لباس سبز می آورد

در این هوایی که سبز بودن جرم است

چه دلی دارد بهار !!! 

 

منتظر نظرات سازندتون هستم .

همیشه سبز باشید .